پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات من و مامان جون

روزهایی که گذشت

سلام عشق مامان و این مدتی که ننوشتم خیلی سرم شلوغ بود اما حیفم اومد که این ماه واست چیزی نذارم عزیز دلم  اواسط دی که پدر جون ومادر جون اومدن پیش ما ودر کل یک هفته موندن وکل اون هفته من و شما، به مهمونی گذشت وخیلی خوب وبعدش که دوتایی کوله بار سفر رو بستیم ورفتیم باها شون که خیلی عالی بود البته جای بابایی خالی بود خیلی خوب هم پدر جون ومادر جون از تنهایی در اومدن وهم من و شما مادر جون که هر روز کلی باهات بازی می  کرد ولی خوب این سفر کمی برای من سخت بود چون به شدت پای پدر جون درد می کرد ومن از غصه اون همیشه ناراحت بودم البته خدا رو شکر الان بهتره (این حرفی که پدر جون میگه) ولی دعا می کنم واقعا دردش کم شده باشه.اونجا هر روز با...
28 دی 1390
1